برای ثبت در تاریخ

ساخت وبلاگ
سلام این نوشته خودم نیست اما می توانست باشد. روزهایی که سعی در حفظ خاطره عشق اول خود داشتمبی آنکه بدانم چقدر به خود آسیب زدم، به اطرافیانم، هرچند تفاوت میان افراد زیاد است و نمی توان همه را با یک مقیاس سنجید، اما میان وفاداری، معرفت، مروت، انصاف و شرافت رابطه ای مستقیم وجود دارد. از عشق اول بتی ساخته‌ایمنمی‌خواهیم فراموشش کنیمنه اینکه توان فراموش کردن نداشته باشیمنه...عادت کرده‌ایم به عذاب دادن خ برای ثبت در تاریخ...ادامه مطلب
ما را در سایت برای ثبت در تاریخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amoory بازدید : 36 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 11:30

 سلام، آدم اغلب از سرنوشت خبر ندارد، گاهی عکسی تو را به روزی پرتاب می کند که دردت می آید، یا حسرت آن روز با تو کار می کند که چایت را سرد شده بنوشی، هرچند من معتقدم که آلبوم عکس خیلی حسود است و یک چیزهایی را نشان نمی دهد یا بدتر نشان می دهد مثلا راز چشم ها را لو می دهد ولی راز دل را خبر نمی دهد، توی عکس معلوم است که آن روز کجای قصه ات بودی و یا کدام قصه را شروع کردی، اما هیچ وقت نشانت نمی دهد که برای بودن در آنجا یا شروع کردن آن، چه ها که بر تو نرفته است، ... ... حالا گاهی وقتها که بعد از مدتها عکسی قدیمی را پیدا می کنی، یا یاد قصه ای قدیمی می افتی، می فهمی تفاوت بود و نبود قصه ات را و راز های برای ثبت در تاریخ...ادامه مطلب
ما را در سایت برای ثبت در تاریخ دنبال می کنید

برچسب : آلبوم, نویسنده : amoory بازدید : 38 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 15:06

  سلامیکی از اشتباهات سنگین، تنها قدم زدن و بی هوا رد شدن از پاتوق هایی است که خاطرات قدیمی در آنها داری، راستش ذهن آدم خیلی خیانتکار است می بردت آنجا که نمی باید، آنقدر کنج و دهلیز و راهرو دارد که راحت تو را گم می کند و یکدفعه می بینی سر از جای دیگری در آوردی، برای همین همیشه در چنین مواقعی، سعی کردم به این توصیه عمل کنم که: باید پای ذهن را در جای دیگری زنجیر کرد یا علی مدد امیر پی نوشت: یکی از این پاتوق ها، پلاسکو بود که تبدیل به یک تراژدی شد درود بر شرف و غیرت همه اونهایی که جونشون رو فدای سهل انگاری دیگران کردند برای ثبت در تاریخ...ادامه مطلب
ما را در سایت برای ثبت در تاریخ دنبال می کنید

برچسب : پاتوق, نویسنده : amoory بازدید : 36 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 15:06

 سلام

 تا حالا شده است که خیلی بی حوصله باشی و ندانی چه کنی؟

برای من که بسیار شده است

سعی کردم همیشه برای بی حوصلگی هایم شعری کنار گذاشته باشم

یا

چشم هایی را به خاطر بیاورم و در افسون آنها مدتی پرواز کنم

یا

به قصه انگشتهایی فکر کنم که روزگاری ضربآهنگ نت زندگی بر صفحه روزگار می نواختند

یا

به یاد "دوستت دارم" هایی بیفتم که ارزان گفته شدند و گران شنیده شدند ......

یا علی مدد

امیر

برای ثبت در تاریخ...
ما را در سایت برای ثبت در تاریخ دنبال می کنید

برچسب : حوصلگی, نویسنده : amoory بازدید : 43 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 15:06

سلام

هرگاه یافتی که حضورت دیگر آرام جان نیست و دیدن جای خالی و نبودنت، گوشه دلی را زخم نمی کند،

بدان که هنگام کوچ فرا رسیده و درنگ نباید کرد.

بايد كه دلي تنگ گردد، اراده اي سست شود و دستي بلرزد در آستانه رفتنت، 

در غیر این صورت عمرت را باخته ای.

آنکس که بگوید بمان و دستی پیش آورد، مجال تردید می دهد هنگام درنگ

یا علی مدد

امیر

برای ثبت در تاریخ...
ما را در سایت برای ثبت در تاریخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amoory بازدید : 40 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 15:06

 سلام  امروز عجب آسمانی داشتیم. ابرها يك تكه از آسمان را بين خودشان تقسيم كرده بودند و كاري به باقي آن جادوي آبي نداشتند. هر از گاهي شيطنت كلاغ ها يا جوش و خروش باد، منظره شان را به هم ميزد اما انگار چيزي داشتند كه نمي خواستند رهايش كنند. خودشان را به آن قسمت دوخته بودند، تكه پاره مي شدند، اما تكه ها جاي دوري نمي رفتند. حكايت ها از آنها مي شنيدي اگر دل مي دادي.یکی می گفت که حرفشان این بود: بگذار ديدارها در وجودت ته نشين شوند. عصاره وجود آدم ها را در امتداد نگاه شان و كيفيت زندگي را در دست هايشان ببين. لذت شگرف درك جهان ها با تامل ميسر است. در احوالات جهان درنگ كن. شايد راز امروز تو همين باشد   برای ثبت در تاریخ...ادامه مطلب
ما را در سایت برای ثبت در تاریخ دنبال می کنید

برچسب : آسمان, نویسنده : amoory بازدید : 46 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 15:06

 سلام سال 95 با همه سختی ها تمام شد برای سال جدید مراقب چيزهای ظريف خواهم بود، چيزهایی كه ناخودآگاه به تو انرژی می دهند يا می گيرند. نشان هایی كه كائنات برايم می گذارد و ادامه راه را با اشاره ای كوتاه نشانم می دهد، مثل قاصدكی كه آرام از جلوي چشمانم می گذرد، بوی نانی كه عصرگاهی مشامم را ميهمان می كند يا منظره دريایی كه تا عمق نگاهم را می نوازد. هر حال خوشی كه ناغافل نصيبم می شود، حتما به دعا يا آرزوی خيری از سمت كسي آمده كه دوستم دارد. من هم اگر ياد دوستی به دلم افتاد برايش از كائنات، روزی، برکت، دلخوشی و سلامتی طلب خواهم کرد رزق و برکت همان در بسته ايست كه بی خبر باز می شود   سال نو پر برکت یا برای ثبت در تاریخ...ادامه مطلب
ما را در سایت برای ثبت در تاریخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amoory بازدید : 47 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 15:06

 سلام رابطه ها مثل گلدان ها هستند، درست است كه هر گلی آب می خواهد، اما همه كه يكجور نيستند. هر گلدان بنا به جنسی كه دارد، گلی كه درونش جای داده و جایی كه قرار گرفته نیاز متفاوتی دارد، اصلا هر روز يك چيز جديد می خواهد. يك روز آفتاب می خواهد، روز ديگر سايه طلب می كند، بايد بفهمی کی سطح خاكش را مرطوب كنی و کی به ريشه اش آب برسانی، کی گرد روي برگ هايش را پاك كنی، گلبرگ هايش را با احتياط نوازش كنی، برگ های خشكش را آرام از ساقه جدا كنی، خاكش را عوض كنی، به ديگران پزش را بدهی و بگویی چقدر خانه ات را زيبا كرده و چقدر دوستش داری و حالت در كنارش خوب است، از همه مهمتر، نگاهش كنی، هر روز. حتی سرت را نزديك برای ثبت در تاریخ...ادامه مطلب
ما را در سایت برای ثبت در تاریخ دنبال می کنید

برچسب : گلدان, نویسنده : amoory بازدید : 41 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 15:06

سلامبه قدر يك ويرگول، بجا و بموقع باش. درست است كه بعضي زمان ها توقف لازم است، اما تعداد ثانيه ها اگر از حد بيرون شود، فاصله پديد مي آيد. بايد حد توقف را با ويرگول مشخص كني. يعني برمي گردم، يا فرصت بده تا برسم يا كمي صبر كن يا حواسم هست. نقطه براي جاي ديگري ست و حد آن از تحمل بيرون. مبادا بي دليل نقطه بگذاري و ناخواسته نقطه شوي كه بعد از آن هر اتفاقي با قبلش فرق مي كند و ديگر هماني نيست كه بود.قبل از آنكه نقطه اي بگذاري چندين بار ويرگول را تمرين كن. هر نقطه اي كيفيتِ پايانِ خود را دارد. امان از نقطه هاي بي جا یا علی مدد امیر برای ثبت در تاریخ...ادامه مطلب
ما را در سایت برای ثبت در تاریخ دنبال می کنید

برچسب : نقطه, نویسنده : amoory بازدید : 46 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 15:06

سلام از بين تمام درها همين مال توست، همين كه الان در آستانه اش ايستاده اي،نشاني اش را مي داني،كليدش دست توست. اگر مثل باقي درهاست،بخاطر اين است كه اثرت را بر آن نگذاشته اي. اثر تو، احساس تو، گرماي تو و حضور پررنگت است. رنگ حضورت را بر مكان ها و آدمها بزن تا عبورت يادگار شود. نه مثل باد پاييز كه شلوغ مي كند و به هم مي ريزد و مي رود. ماندگار باش مثل گرماي مرداد بر تن تابستان. یا علی مدد امیر برای ثبت در تاریخ...ادامه مطلب
ما را در سایت برای ثبت در تاریخ دنبال می کنید

برچسب : حضور, نویسنده : amoory بازدید : 26 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 15:06